نمیدونم چه حکمتی هست روزا همش دلم میخواد بخوابم و شبها بیدار بمونم،اینم از نتایج تشریف فرمایی بی مقدمه کروناست،تو این ایام کرونایی کلا سیستم بدنم عوض شده.روزها پشت سر هم میگذرند،امروز دخترک معلم خصوصی زیست داشت و نکته جالبش اینجاست که همین معلم زیست دخترک معلم من هم در دوران دبیرستان بود،دخترک به همراه خواهرم به مدرسه رفتند و من خونه موندم و تعریف میکنه که مامان معلم زیست تا منو دید گفت مامان تو فلانی(من) هست منم گفتم بله،گفته بود خیلی شبیه مامانتی و مامانت رو الان هم یادم هست چون یک شاگرد نمونه بود و از دخترک در موردم سوال کرده بود که الان چه میکنم اونم گفته بود تو همین مدرسه شاغل هست خیلی خیلی خوشحال شدم و حس خیلی
خوبی بهم دست داد وقتی که شنیدم معلمم هنوز منو یادشه❤همسر امروز به یکی از شهر
های مجاور رفته بود برای کارش و شب اومد وقتی شامش رو دادم گفتم درسته اون کلاهبرداره بلاکت کرده ولی وقتی پیام میزنی اون می بینه دوباره بهش باادب و احترام پیام داد که انشاالله زود خوب بشید و لطفا اون پول منو برگردونید چون لازم دارم بعدم زنگ زد که اشغال زد(چون کلاهبرداره بلاکش کرده)دو دقیقه نگذشت کلاهبردار زنگ زد که من شنبه مرخص میشم و اول وقت پولتون رو به حسابتون واریز میکنم واقعا آدم حالش بد میشه از اینهمه دروغ،به همسر میگم من میدونم اون پول بر نمیگرده ولی میخوام پیگیری کنی تا باور کنی که اون طرف کلاهبرداره،میگه آخه تو صداشو نشنیدی که حالش خیلی بد بود،بهش میگم عزیز من کاری داره مگه پشت تلفن صداتو عوض کنی،بعد تم تا اونجایی که من اطلاع دارم تو بخش سی سی یو نمیگذارند تلفن همراه پیشت باشه تو چرا نمیخوای باور کنی که کلاه سرت رفته میگه آخه تا حالا من کم از ابن زنگا نداشتم ولی هیچوقت نتونست من و دو راهی...
ادامه مطلبما را در سایت من و دو راهی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sarayehman بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 8:26